دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 27468
تعداد نوشته ها : 19
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب

آهنگر

 
در درون تنگنا، با كوره اش، آهنگر
فرتوت
دست او بر پتك
و به فرمان عروقش دست
دائماً فرياد او اين است، و اين است فرياد تلاش او:
« ـــ كي به دست من
آهن من گرم خواهد
شد
و من او را نرم خواهم ديد؟
آهن سرسخت!
قد برآور، باز شو، از هم دوتا شو، با خيال من يكي تر زندگاني كن!»

زندگاني چه هوسناك است، چه شيرين!
چه برومندي دمي با زندگي آزاد بودن،
خواستن بي ترس، حرف از خواستن بي ترس گفتن، شاد بودن!
او به هنگامي كه تا دشمن از او
در بيم باشد
( آفريدگار شمشيري نخواهد بود چون)
و به هنگامي كه از هيچ آفريدگار شمشيري نمي ترسد،
ز استغاثه هاي آناني كه در زنجير زنگ آلوده اي را مي دهد تعمير...

بر سر آن ساخته كاو راست در دست،
مي گذارد او ( آن آهنگر)
دست مردم را به جاي دست هاي خود.

او
به آنان، دست، با اين شيوه خواهد داد.
ساخته ناساخته،يا ساخته ي كوچك،
او، به دست كارهاي بس بزرگ ابزار مي بخشد.
او، جهان زندگي را مي دهد پرداخت!

X