دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 27220
تعداد نوشته ها : 19
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب

آزمواستخدامين

يك شركت بزرگ قصد استخدام يك مشاور را داشت امامتقاضيان اين فرصت شغلي حدود دويست نفر بودند!بدين منظور مسئولين شركت براي تعين آن يك نفر تصميم به برگزاري آزموني گرفتند. اين آزمون فقط يك يك پرسش داشت.

پرسش اين بود:

شما در يك شب توفاني در حال رانندگي هستيد كه از جلوي يك ايستگاه اتوبوس ميگذريد. سه نفرداخل ايستگاه منتظر اتوبوس هستند:

يك پير زن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه قبلا جان شمارا نجات داده است و يك خا نم ويا آقا در رويا ها يتان خيال ازدواج با او داريد.

شما ميتوانيد يكي از اين سه نفر را سوار كنيد . كدام را سوار خواهيد كرد دليل خود را شرح دهيد.

پيش ازاينكه ادامه داستان را بخوانيد شما هم كمي فكر كنيد!

قاعدتا اين ازمون نمي تواند نوعي تست باشد شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خودش را دارد:

پيرزن درحال مرگ است. شمابايد ابتدا اورا نجات دهيد : هرچند اوخيلي پير است وبه هر حال خواهد مرد.

شما بايد پزشك را را سوار كنيد زيرا قبلا جان شمارا نجات داده است و اين فرصتي است كه مي توانيد لطف او را جبران كنيد اما شايد بعدا هم بتوانيد جبران كنيد .

شمابايد شخص مورد علا قه تان راشوار كنيد زيرااگر اين فرصت راازدست دهيد ممكن است هرگز نتوانيد يكي مثل اورا پيداكنيد.

ازحدود دويست نفري كه دراين ازمون شركت كرده بودندشخصي كه استخدام شد دليلي براي پاسخ خود نداد!اونوشت بود:

سوئيچ ماشين را به پزشك ميدهم تا پير زن را به بيمارستان برساند وخودم به همراه همسر روياهايم منتظر اتوبوس مي مانيم

براي خوشبخت زيستن بايد موقعيت هاي مناسب راايجاد كنيم نه درانتظار آن باشيم.

بيكن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X